·˙˙·• ღ° ஜ»عشق+تو»ஜ°ღ•·˙˙·

☆مرا دوست بدار، اندک ولی طولانیღ

برای تو می نویسم

برایت می نویسم تو که با دستان ناز و مهربانت برایم نوشتی از درون قلبت

رسولــــــم هنگامی که اشک هایم ملتمسانه از چشمانی که دیدارت را می طلبند گونه هایم

 

 را خیس می کنند و همچون سر انگشتانت گونه

 

هایم را نوازش گر می شوند...

پاسخی نمی یابم!

و نمی دانم که چه بگویم اشکهایم را؟!

ای فرشته ی زندگیم

مهرت را درون سینه ی آتشینم همچون سرچشمه ی آرامش می دانم

ای سزاوار محبت...

باتو بودنم خوش ترین لحظات زندگیست

زندگیمان سرشار از خوشی باد!

رســـول زیبا نگارم...

هرچه برات می نویسم گویا هیچ ننوشته ام

ولی تو خود می دانی و وجود پاکت

قلب عاشق بی ریایت

چشمان و سیرت پاک و معصومت

یکتایی و صداقتت

همه و همه را می ستایم بهترینم...

از قلب کوچکم تقدیم به نامزد و عشق مهربونم "رســـول جانــــم" که وجودم را مدیون بودنش می دانم

[ جمعه 23 دی 1398برچسب:, ] [ 11:52 ] [ sohila ] [ ]

بــَعد ِ تــو ...

بی تــعآرف

بــَعد ِ تــو

هــیچ بَـهـــآریـــ

بــهـــ زیـبــآییـــ ِ پــآییــــز نـَـشٌـد....




[تصویر:  27876132017895756205.jpg]

[ دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, ] [ 12:24 ] [ sohila ] [ ]

♥ ⊰ عشــــ ـق در قلب مـــ ــا √⊱

 

1353401886.jpg

 

 

هر شب مرا با خود میبری ،

 

میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی

 

هرشب مرا به اوج میبری ، میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود

 

ما یکی شده ایم با هم ، همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من...

 

همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،

 

یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست....

 

دنیای زیبایی که درون آنم ،

 

ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!

 

ببین که حالم ، حال همیشگی نیست ، اینجا ، همینجایی که

 

هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست

 

ما عاشقانه مانده ایم برای هم ، من برای تو هستم و تو برای من ،

 

تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من...

 

هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد،

 

اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد،مثل حالا باش ،

 

مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش ، نه اینکه فردا بیاید و  بیخیال ما باش....

 

گفته بودم که با تو نفس میگیرم ،

 

گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم ،

 

رنگی به زیبایی چشمانت ،

 

اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت

 

تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه

 

در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم

 

تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم ،

 

غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم!

 

ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود

 

و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من... 

 

[ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:13 ] [ rasool ] [ ]

♥ ⊰ اوج احســ ـــ ـاس عشـــق √⊱

 

normal_Avazak_ir_Love217.jpg

 

 

 

 

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم

میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم  

هیچ غمی را در سرنوشت

تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز،  

باز کن برایم آغوشت

عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،

من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،

تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام...

شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ، 

چند قطره اشک هم بیشتر....

فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی ...

عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو

خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا ،

تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم ،

همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم....

عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ،

خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت

عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت،

تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را...

احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام ،

که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را  

در میان گرفته ام

با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم ،

با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم ...

عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم ،

تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم..... 

[ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:5 ] [ rasool ] [ ]

♥ ⊰ همیشـــ ــه عـاشـــــ ـــــق هـــ ــم √⊱

وقتی تو مال منی ، وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی ،

 

دیگر چه آرزویی داشته باشم از خدا

 

وقتی عاشقانه مرا میخواهی ،

 

همیشه و همه جا هوای مرا داری ، دیگر چه  بخواهم از این دنیا

 

من در این دنیا هستم و تو در کنارم ،

 

اینهمه عشق است در برابر چشمانم...

 

وقتی  گلی مثل تو در باغچه دلم شکفته ،

 

یک گلستان است که در دلم نهفته

 

و اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است ،

 

و با این نفسهاست که عاشق مانده ام ،

 

تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام

 

وقتی در لحظه های خواستنت تو را در کنار خودم دارم ،

 

چرا به دنبال تو بیایم ، تویی که همیشه در قلبمی و میتپی برای عشقمان

 

تو در خانه عشقمی و من تکیه گاهت ، عشق من خیلی میخواهمت...

 

 این تو بودی که به من عشق دادی ، نفس دادی ،

 

این تو بودی که معنای زندگی را به من یاد دادی

 

این تو بودی که محبتهایت مرا عاشق کرد ،

 

مهربانی هایت مرا اسیر دلت کرد...

 

این تو بودی که مرا به اوج بردی ،

 

دستانم گرفتی و مرا تا آنجا که هر دویمان آرزو داشتیم بردی

 

وقتی یکی مثل تو را دارم ، چرا باید از غم و غصه بنالم،

 

همیشه شاد میمانم و آواز عاشقی را میخوانم

 

من از دنیا گذشتم به خاطر تو ، تو از دنیای خودت گذشتی به خاطر من ،

 

ما هر دو از همه چیز گذشتیم تا رسیدیم به هم ،

 

و میگذریم تا برسیم به قله عشق با هم...

 

با هم در کنار هم ، مثل همیشه ، همیشه عاشق هم!  

[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:10 ] [ sohila ] [ ]

♥ ⊰ راز دلـ ــــ ـــهـ ـــایمـ ـــان √⊱

 

گفتی دوستت دارم و دلم لرزید

گفتم به عشق تو زنده هستم و دلت راز دلم را فهمید

گفتی مال توام ، گفتم بدجور گرفتار توام

بگو از احساست تا بگویم از لحظه های عاشقی مان

بگو از حال و هوای قلبت تا بگویم از خاطره های شیرینمان

گفتی همیشه به یاد توام ، گفتم هنوز هم خیره به عکسهای توام

گفتی سحر شده و هنوز به عشقت بیدارم ،

گفتم از سر شب تا حالا از دلتنگی ات بیمارم

بگو از آن حرفهای عاشقانه ات تا بگویم که آرامم ،

تا بگویم به هوای بودنت است خوشحالم

گفتی نفسهایم عطر حضور تو را میدهد ،

گفتم که قلبم به عشق در کنار تو بودن همچنان میتپد

گفتم یار توام ، همیشه و همه جا در کنار توام ،

گفتی یاد توام ، اگر هم نباشی باز هم درگیر انتظار به تو رسیدنم

گفتی می آیم فردا ، گفتم میمیرم تا فردا ،

طاقت ندارم حالا بیا در کنارم ، من آن آغوش گرمت را میخواهم ....

تو را تا ابد اینجا میخواهم ، که همیشه بمانی ،

همیشه همینجا دستان مرا بخواهی

که بگیری دستانم را ، بفشاری هر دوی آن را ،

بگویی همیشه میمانی ، هیچگاه غزل رفتن را نمیخوانی

گفتی دوستت دارم و دلم لرزید ،

چشمانم جز قطره های اشک در چشمانت چیزی را ندید،

هیچکس جز من و تو این راز عاشقانه را نفهمید!

چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو ، چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو ،

چه خوشبختم از اینکه تو را دارم ....

اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو ،

دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو!

[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:4 ] [ sohila ] [ ]

ஜஜ دلم برات تنگ شده جونم!ஜஜ


می میرم برات

می میرم برات

نمی دونستی که من می میرم

بی تو بدون چشات

نمی دونستی که

دلم بسته به ساز صدات

می میرم برات

********

به تو نگم به کی بگم

این روزا دارم می میرم....

دعا کنون گریه کنون

سرمو بالا میگیرم

همش تو فکرم که یه روز

تو رو دوباره ببینم

********

تو فکرتم، تو فکرتم

دارم دیوونه میشم

تو فکرتم

دل داره پرپر میزنه

تو این شبای بی کسی

فقط تنهایی با منه

توفکرتم،همش دارم

ثانیه هارو می شمرم

فقط به یاد عشق تو

چشمامورو هم میذارم

عقربه ساعت عشق

نبظش تو دستای توئه

لحظه به لحظه قلب من

غرق تمنای توئه

*******

دلم برات تنگ شده جونم

میخوام ببینمت نمیتونم

بین ما دیوارای سنگی

فاصله یک عمره میدونم

بغض ترانمو شکستم

میخوام بگم عاشقت هستم

توهستی تمام هستی ومستی وراستی من

توهستی سنگ صبورم ونگاه دورم ولبهای بسته من

دلم برات تنگ شده جونم

[ جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, ] [ 14:1 ] [ rasool ] [ ]

کلا" میخوامت دیگه

چشمانت را برای زندگی می خواهم

اسمت را برای دلخوشی می خوانم

دلت را برای عاشقی می خواهم

صدایت را برای شادابی می شنوم

دستت را برای نوازش می خواهم

و پایت را برای همراهی می خواهم

عطرت را برای مستی می بویم

خیالت را برای پرواز می خواهم

و خودت را نیز برای پرستش

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, ] [ 14:1 ] [ sohila ] [ ]

◕‿◕ دلم برات تنگ شده ◕‿◕

قلبم کوچک تر از آنی است که ظرفیت خوبی های تو را داشته باشد .اما در سکوت پر از فریاد خودم می گریم و می گویم با همین قلب کوچک ،به وسعت تمام خوبی ها و سادگی هایت دوستت دارم.

در خلوت تنهایی مرگبار خود فریاد زدم.دستم را زیر پلک هایم بردم.

با انگشتان لرزان خودم جوهری از ناب ترین قطرهای اشک دیده ام را بر روی صفحه سفید و دست نخورده قلبم کشیدم و آرام گفتم :دوستت دارم و در حسرت دیدارت یک آسمان اشک در سینه دارم .

عاشقانه دوستت دارم.

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, ] [ 13:59 ] [ sohila ] [ ]

جلسه محاکمه عشق

جلسه محاکمه عشق بود

و عقل قاضی ، و عشق محکوم ....


به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که همیشه در آرزوی رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟ قلب نالید و گفت: من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و

فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم

[ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, ] [ 8:12 ] [ sohila ] [ ]